پرواز فرشته کوچولوپرواز فرشته کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پرواز یک فرشته

خاطرات بخش جدایی ناپذیر زندگیست

خاطراتی هستن که با هیچ چیزی از ذهن آدم پاک نمیشن.حتی گذر زمان هم که دوای همه دردهاست نمیتونه مرهمی باشه براش. چهار سال و نه ماه و بیست و هشت روز گذشته اما درد ما کم نشده فقط وانمود میکنیم که همه چیز عادی است. این روزها عجیب یاد زمستون 93 میوفتم دقیقا همین روزها بود که راهی بیمارستان شدیم.امروز لحظه ای چشمان قشنگش از جلوی چشمم کنار نمی رفت.یا  معصومیتش..... اون روز هم برف میبارید......
29 دی 1398

صلح

خدایا دنیات چقدر جای بدیه همش خشم و کینه و نفرت و انتقام کاش ...... کاش میشد رفت.... یک لحظه آرامش فقط بدون داشتن هزاران دغدغه من اينجا بس دلم تنگ‌ست و هر سازی که می‌بينم بدآهنگ‌ست. بيا ره‌توشه برداريم، قدم در راه بی‌برگشت بگذاريم، ببينيم آسمانِ "هر کجا" آيا همين رنگ‌ست؟     ...
18 دی 1398

ادارات شیر تو شیر

یکی از مزخرف ترین جاهایی که امیدوارم گذرتون بهش نیوفته بعد از بیمارستان سازمان تامین اجتماعی هست که به معنای واقعی کلمه مزخرفه. از بی اعصابی کارمندان بگیر تا دواندنتون از این اتاق به اون اتاق تازه این مال وقتی هست که میخام بهشون پول بدم اینقدر ناز میکنن وای به روزی که بخوایم ازشون چیزی بگیریم
2 دی 1398

یلدا98

امسال اولین سالی بود که غریب بودیم یعنی نه خانواده همسر بودن که بریم اونجا نه خانواده من.خلاصه که تصمیم گرفتیم دوستانمون رو دعوت کنیم.من خیلی دو دل بودم چون شنبه تا ساعت ۶ عملا من سرکار هستم و تا بیام خونه وقت خیلی زیادی نداشتم تصمیم داشتم جمعه بگم بیان که خوب خیلی حس یلدا نداشت و همسر هم میخواست که همون شنبه باشه خلاصه که توکل به خدا مهمون دعوت کردیم در حالی که خودمون هم تا ساعت ۶ بعدازظهر خونه نبودیم .مواد سالاد الویه رو شب قبل پختم و شنبه هم بعد از کمی خرید و رسیدن خونه کوفته تبریزی درستیدم. تقریبا ساعت ۸:۳۰ سفره یلدا و غذا ها و سالاد آماده بودن.مهمونا هم نه و نیم رسیدن خداروشکر خوش گذشت راستش من آدم غرغرویی نیستم و با آشپزی و کا...
1 دی 1398
1